جامعه شناسي نخبه کشي (قائم مقام / اميرکبير/مصدق)

نام کتاب : جامعه شناسي نخبه کشي (قائم مقام / اميرکبير/مصدق)        نوشته : علي رضاقلي

بخشهايي از متن کتاب

  • يکي از نشانه هاي پيشرفت فکري – علمي جامعه قطع رابطه با تحليلهاي ساده عاميانه ؛ به نفع تحليل هاي دقيق تر و منطقي تر و عقلاني تر است
  • جلا ال احمد مسئله غرب زدگي را مشخصه دوراني ميدانست که با پول نفت اغاز شده و مصرف کالاي غربي و ارسال مواد خام و آماده خوري از اوصاف اصلي آن است
  • امنيت قضايي – اقتصادي – سياسي – اجتماعي ؛  يا به عبارت ديگر حاکميت نظم و قانون ؛ موجب اميد به اينده و در نتيجه موجب رشد فعاليت ؛ تلاش و خلاقيت انسان ميگردد
  • در کشورهايي که امنيت اجتماعي به معني وسيع کلمه از متن و بطن روابط اجتماعي جامعه شکل گرفته باشد؛ حمايت از ان نيز توسط خود افراد تضمين ميشود
  • شاه عباس ارامنه ايران را به نفع کمپاني هند شرقي زير فشار گذاشت چون از انان رشوه ميگرفت. اين خصيصه از دولت مردان ايران هرگز قطع نشد اخرين شاه ايران به «ژنرال 5 درصد » معروف شد چون از هر معامله بزرگي رشوه ميگرفت
  • نادر در کرمان جماعت زيادي را کشته يا کور کرده تنها بدليل اينکه پول کافي براي ماليات سنگين نداشته اند. برخي اهالي مجبور شده اند که براي تامين عوارض شاقي که بر انها تحميل شده زنان و فرزندان خود را به 5 يا 6 روپيه به سربازان تاتار اردوي نادر بفروشند
  • نادر در هويزه قتل عام کرد و سه روز مردم شهر را به سربازان خود بخشيد.
  • در زمان اختراع برق نيمي از اروپائيان شب را تا صبح کار ميکردند
  • اروپا در يک چيز خلاصه ميشد و ان بکار گرفتن حداکثري ها بود. به کارگرفتن حداکثر نيروي فکري و جسمي ادمي ؛ بکارگرفتن حداکثر نيروي طبيعت و…
  • مردان بزرگ خلاق و مبدع  نبوده اند بلکه به منزله قابله هايي بودند براي انچه روح زمان بدان ابستن بود
  • از نيچه : » اين پيکار است که نامش زندگي است ؛ انچه لازم است توانايي است نه نيکي ؛ غرور است نه تواضع ؛ تدبير است و نه نوع دوستي … انچه اختلافات را فيصله ميدهد و سرنوشت را تعيين ميکند قدرت است نه عدالت …»
  • ايرانيها (در زمان فتحعليشاه !) کارهاي سخت و مبارزه و هرگز کارهاي سخت را دوست نميدارند. دوست دارند کارنکده در امد داشته باشند و به همين خاطر دلالي را پر دوست ميدارند
  • حرکتهايي که ايرانيان کردند نشان از اين دارد که نه استعمار را مي شناسند و نه استقلال را و نه ازادي را و نه عدالت را …
  • هنوز به صورت جدي و علمي اين سئوال در ايران مطرح نشده که چرا 84 دوره نخست وزيري ايران در 200 سال همه همراه با فساد و تباهي بوده اندو نخست وزيران کم و بيش عامل بيگانه و تسليم انان بوده اند
  • در نظامهاي قبيلگي شرط احراز سمت وابستگي خويشاوندي است . در نظامهاي ايده ئولوژيک هم شرط احراز سمت سرسپردگي ايدئولوژيک ظاهري به ارزشهاي نظام و پذيرفتن ظاهري شعارهاو تکرار انهاست
  • درجايي که جرم تنها متوجه مجرم است به راحتي ميتوان نتيجه گرفت که کيفيت مبارزه با جرم چگونه خواهد بود و ان از ميان برداشتن مجرم است
  • از مشروطه تا انقلاب اسلامي 1357 يعني در حدود 72 سال 137 وزير ماليه وزارت کرده اندو در اين مدت حدود 65 هيئت دولت تشکيل شده است
  • زمانيکه کارشناسان سازمان ملل در زمان مصدق به خوزستان امده بودند پس از مشاهده کارون گفتند اين رودخانه غني تر از معادن طلاي افريقاي جنوبي است ليکن نياز به کار کمرشکن دارد ان هم که کار ايرانيان نيست
  • در زمان مصدقتظاهراتي به نفع مصدق انجام شد اما هنگاميکه او مشکلات اداره اقتصادملي و لزوم کارکمر شکن را پيش کشيد مردم صحنه را ترک کردند
  • وقتي قايم مقام را کشتند ميرزامهدي امام جمعه تهران به وزير مختار روس گفت از دست اين «بدتر از طاعون» خلاص شديم ووقتي مصدق از کار افتاد زاهدي با کاشاني ملاقات کرد و اعلاميه هايي در اين رابطه از راديو پخش شد
  • زندگي مصرفي و الگوي مصرف اجناس خارجي از دربار و رجال ايران شروع شد و همه اقشار را گرفت

 

  • مصدق : اين مردم ميگويند اشپزي تخصص ميخواهد و در مقابل غذاي بد اعتراض ميکنند ليکن نخست وزيري و کارهاي مملکت تخصص نميخواهد و هرکس هرکاري کرد متعرض او نميشود. مصاحبم گفت من در کتابي خواندم که در ايران براي هرکاري معلوماتي لازم است جز براي کارهاي بزرگ دولتي و به ويژه صدارت اعظمي
  • در اين دوسال که پول نفت درکار نبود و مردم مي بايستي تن به کار بدهند وضع خيلي جدي شده بود و معده خوش خوراک و کوره وار ملت که دم به دم با » منبع توليد نامحصل و منبع درامدي نامشهود» تابيده شده بود و بي سوخت مانده بود درنتيجه نه به ظاهر(که خجالت ميکشيدند) بل از ته دل رفتن مصدق را ارزو ميکردند… ملت پشت مصدق را خالي کرد و بقول سيد عبدالله ما نفت ميخواهيم چه کنيم مگر روز قيامت از نفت ميپرسند بگذار بيگانگان ببرند و خود را اتش بزنند که اللهم اشغل الظالمين بالظالمين واجعلنا بينهم السالمين
  • مصدق ؛ جايي که در مجلس موسسان کاشاني و حائري زاده به سلطنت پهلوي راي داده بودند به ان راي نداد
  • مخالفت او (مصدق) با جمهوري بدين معني نبود که با قاجار موافق است.»من نه فقط با جمهوري دموکراتيک بلکه با هر رقم ديگر ان هم موافق نبودم چونکه تغيير رژيم موجب ترقي ملت نميشود و تا ملتي دانا و صاحب رجالي توانا نباشد کار مملکت به همين منوال خواهد گذشت چه بسيار ممالکي که سلطنت مشروطه دارند و از ازادي و استقلال کامل بهرهمندند

3 Responses to جامعه شناسي نخبه کشي (قائم مقام / اميرکبير/مصدق)

  1. meisam says:

    خوبه اما من متن کامل را ترجیح میدهم.

  2. مهران یونسی says:

    کاش مصدق ها زنده بودند

  3. حسین ملائک صفت says:

    زنده باد آزادی

بیان دیدگاه